serek سه شنبه ۱۱ بهمن ۰۱
بارون که میباره ضربان قلبم با ریتم مخصوصی میزنه
انگار یه ملودی شاد درونم نواخته میشه
کودک درونم دلش میخواد بدون چتر زیر قطرات سرد بارون بدویم و با این ملودی برقصیم.
هیچ وقت نفهمیدم چرا بعضیا معتقدن کسانی که هوای بارونی و
ابری رو دوست دارن افسرده هستن!
زمانی که بارون میباره من اصلا افسرده و بی حال نیستم؛ حتی بالاترین سطح هیجان و انرژی توی رگهام میریزه.
وقتی هوای خنک و مرطوب رو به ریههام میکشم حس زندگی و تولد دوباره دارم.
زیر بارون میشه فکرهای تاریک و سیاه رو شست، نفس عمیق کشید و برای حداقل چند دقیقه تمام اضطراب ها رو دور ریخت؛
میشه خاطرات خوش فراموش شده رو مرور کرد و به آینده امیدوار شد.
میشه حال هوا رو بهانه کرد و دلتنگیها رو یه دل سیر گریه کرد.
بارون عاشقه و انقدر قشنگ دلبری بلده که آدما رو هم عاشق میکنه.
بارون لطیف و خالصه مثل اولین عشق؛
راستی تا حالا عاشق شدی؟
اولین باری که دلت برای یه نفر لرزیده یادته؟
زیر بارون برای عشق اولت گریه کردی؟
به نظرم هر کسی توی زندگیش حداقل یک بار زیر بارون گریه کرده ؛ حالا به هر علتی...
اگر از من بپرسی بارون چه شکلیه؟ میگم شاید تجسم یه آلبوم بزرگ و نمناک از اشکهای آدماییه که زیر بارون قدم زدن... نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ......
ما را در سایت نامه دادم نخوری سیب ولی دیر رسید ... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 0serekkhatoonc بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 20 بهمن 1401 ساعت: 16:26